• به مشاهده در موقعیت واقعی بپردازید.  مشاهده مردم در محل زندگی طبیعی خودشان کار سختی است، به ویژه برای افرادی که خود را متخصص می‌دانند.

همدردی به این معناست که شما پیش فرض های خود و این احساس که چه چیزی درست است را کنار بگذارید تا آنچه که درست است را فرا‌بگیرید، آنچه که مردم نسبت به آن نا‌آگاهند. این دانش را فقط از طریق مصاحبه نمی‌شود بدست آورد زیرا، در این حالت افراد ممکن از گفتن بعضی موارد خودداری کنند. به عبارت دیگر تحقیق میدانی وسیع‌تر از آن است که شما از مردم بپرسید چه می‌خواهند. بعلاوه تحقیق میدانی شما را از خلق ایده‌های خوب بی نیاز نمی‌کند. اما کمک می‌کند به نیاز‌های پنهان برسید یعنی نیاز‌هایی که آشکار نیستند.

همچنین خود را با آنچه که به طور قطعی درباره خود، مشتریان و کاسبی‌تان و یا دنیایتان می‌دانید فریب ندهید. به دنبال فرصت های جدیدی برای مشاهده و بازنگری در دیدگاه خود نسب به دنیا باشید.

  • سوال بپرسید و با چرا شروع کنید.  گاهی لازم است تغییر موقعیتی از تفکر تخصصی خاص به تفکر در مقام جامعه شناس داشته باشیم. اینکار این اجازه را به ما می‌دهد که ارتباط عمیق تری نسبت به مشتری خود برقرار کنیم. یکی از راه‌های زندگی بخشیدن به سوال این است که آن‌ها را به طریقی آمیخته با واقعیت و بازی بپرسیم. این‌کار باعث می‌شود برخی پاسخ های مرسوم را کنار بزنیم و بینش جدیدی درباره مسئله به دست می‌دهد.

به علاوه سعی کنید دیدگاه‌ها افراد را در گروه‌های سنی مختلف در اطراف خود جویا شوید. گاهی وقت‌ها جوان‌ترین اعضای تیم شما ایده‌هایی می‌دهند که می‌تواند به پیشرفت پروژه کمک کند. یافتن مشاور جوان می‌تواند کمک شایانی به مدیری با سال‌ها تجربه در کار برای رشد و آگاه ماندن از جدید‌ترین روند‌های فرهنگی در زمینه‌ای مشخص باشد.

  • چالش ها را باز تعریف کنید.  باز تعریف مسئله می‌تواند شما را در جهت‌هایی تازه سوق دهد. یکی از قدرتمند‌ترین روش‌های بازتعریف مسئله، حالت انسانی بخشیدن به آن است. اگر به اطراف نگاه کنید خیلی چیزا‌ها را خواهید یافت که بر اساس نیاز‌های ماشین ساخته شده‌اند و نه نیاز‌های انسانی.

راه‌کار‌های بازتعریف مسئله

  • از راه‌حل‌های آشکار دوری کنید.
  • نقطه تمرکز یا دیدگاه خود را عوض کنید: تغییر دیدگاه شما معمولا به مفهوم تغییر تمرکز به سوی ذینفعان جدید است. به طور مثال: به جای والدین روی فرزندان، به جای فروشنده خودرو تمرکز روی خریدار خودرو.
  • مسئله واقعی را پیدا کنید: دهه ها قبل یکی از استادان دانشکده کسب و کار هاروارد گفته است که "مردم نیازی به مته یک چهارم اینچی ندارند بلکه سوراخ یک چهارم اینچی می‌خواهند"
  • به دنبال راه های دور زدن مقاومت یا موانع ذهنی باشید. اگر می‌خواهید ارتباط افراد با گذشته را از بین ببرید باید سوال را کاملا بازتعریف کنید.
  • درباره متضادش فکر کنید: وارونه کردن سوال، راه خوبی برای دور زدن پیش فرض ها یا روش های مرسوم تفکر است و شما می‌توانید موقعیت را از مناظر جدیدی ببینید.
  • شبکه حمایتی خلاق ایجاد کنید.  بسیاری از بهترین ایده های ما از همکاری با دیگران حاصل شده است. باید اول از همه پیش خود اعتراف کنید که همه جواب هارو ندارید. اینکار باعث می‌شود فشار زیادی از روی دوشتان برداشته شود. وقتی پشت شما به گروهی از افراد گرم است راحت تر می‌توانید خلاقیت به خرج دهید.
  • خوش شانسی در خلاقیت را پرورش دهید. "شانس به ذهن آماده بیشتر روی می‌آورد." این جمله را شیمی دان معروف فرانسوی لوییس پاستور شاید به این معنی است که شانس فقط به افرادی روی می‌آورد که آزمایش های زیادی انجام می‌دهند و وقتی حادثه‌ای نامنتظره روی می‌دهد توجه زیادی به آن می‌کنند. این نوع حوادث خوش یمن فقط منحصر به دنیای علمی نیست. بسیاری از شرکت‌های موفق در اثر تصادفات و اتفاقات شکل گرفته‌اند، از گفت و گو در یک کنفرانس تا ایده گرفتن از مسافر بغلی در یک پروازی طولانی. بنابراین روح پیام پاستور را درک کنید. آن ذهن آماده‌ای را پرورش دهید که وقتی حادثه ای خوش یمن روی می‌دهد بتواند شکار کند و سپس تلاش کنید آزمایش‌های مختلف انجام دهید، یعنی از برنامه ریزی به سوی اقدام کردن حرکت کنید.

گاهی وقت‌ها تغییرات ساده در دیدگاه می‌تواند بینش‌های جدید ایجاد کند. اگر آنچه را می‌دانید کنار بگذارید، می‌توانید با دید تازه به امور بنگرید و سوالاتتان از پاسخ هایتان بیشتر شود. اما بینش واقعی از رفتن در دنیای واقعی و همدردی با افرادی بدست می‌آید که می‌خواهید زندگی آن‌ها را بهبود دهید.

منبع:کتاب خودباوری در خلاقیت نوشته تام و دیوید کلی

soli