گردش تخیلی
در سال 1961 روانشناسی به نام گوردون نتایج پژوهش های ده ساله خود را در مورد افراد خلاق منتشر کرد و ضمن آن که ذهن آدمی به هنگام ابراز خلاقیت و ابتکار در یک حالت روانی خاص است که اگر بتوانیم آن حالت را ایجاد نماییم خلاقيت امكان وجودمیيابد.
او درگروهها ايجاد خلاقيت اعضاء گروه را از طريق بكارگيري يك جريان تمثيلي و استعاره اي به گردشي تخيلي ترغيب مينمود و در اين حالت ايده ها و نظرات بديعي را كشف ميكرد. ذهن افراد در اين گردش خيالي با دستاويز استعاره ها به نكاتي نو، كه هدف جلسه خلاقيت بود ميرسيد و روابط تازه اي را بين پديده ها پيدا ميكرد آنان پديد هايي را كه چندان تجانسي با هم نداشتند تلفيق و تركيب ميكردند و به ايده هاي جديدي دست مييافتند. در جلسات خلاقيت به كمك استعاره و تخيل كار تلفيق و تركيب در ذهن افراد انجام ميگرفت و از اين روش گوردون، شيوه تلفيق نامتجانس ها نیز نام گرفته است. در این جلسات تعداد افراد بین 6 تا 8 نفر است.فردی رهبری جلسه را بر عهده میگیرد و بحث ها را هدایت و ایده های ابراز شده را ثبت میکند. فرد ديگري نيز در جلسه حضور دارد كه او را صاحب مشكل يا مشتري مينامند. وي مشكل و مساله را مطرح ساخته و ايدههاي ارائه شده را از جهت حل مشكل نقد كرده و آنها را ميپذيرد و يا رد ميكند. وي ابتدا ايدههاي مطرح شده در مورد مشكل را ارزيابي كرده و تعدادي از آنها را كه بهتر مييابد انتخاب میكند و مجددا براي تنقيح و تكميل به گروه ارائه ميكند تا بهترين ايده ايجاد شده و انتخاب شود. گروه براي ايدهيابي به تفكر و تخيل ترغيب شده و رهبر جلسه با طرح استعارهها و تمثيلهايي كار تخيل را سادهتر میكند. در اين روش نقش رهبر و مشتري بسيار حساس بوده و تجربه و دانش آنها در ثمربخش بودن جلسه تعيينكننده است.
پرسش های ایده برانگیز
تکنیک پرسشهای ایده برانگیز یکی از روش های تقویت و بروز استعداد خلاقیت است. پرسشها میتوانند در زمینه امکان جایگزینی، امکان افزایش یا کاهش، امکان تغییر، امکان ترکیب، امکان تعویض، امکان شبیهسازی و امکانهای کاربردهای دیگر و زمینههای مشابه طرح میشوند و فرد را به سمت اندیشههای نو سوق میدهند.
نکته مهم در این شیوه آن است که طراحی پرسشهای ایدهبرانگیز، خود نیاز به خلاقیت دارد و طراح پرسشها اگر فاقد این توانایی باشد، نتیجهای از این شیوه حاصل نخواهد شد.
تکنیک گروه اسمی
روش گروه اسمی از زمره شیوههای ایدهیابی خلاق است. در این روش برخلاف شیوه تحرک مغزی، افراد جدا از هم ولی در کنار هم کار میکنند. در جلسه گروه اسمی، اعضای جلسه نظرات خود را در صفحات کاغذ یادداشت کرده و بدون آن که مشخص شود چه کسی طراح ایده و تفکر نوشته شده است، ایدهها بین اعضا مبادله شده و تکمیل و تعدیل میشوند. یکی از انواع روش های گروه اسمی تکنیک 5-3-6 است. در این تکنیک، 6 نفر بهعنوان اعضای جلسه هر کدام سه ایده یا نظر جدید را درباره مسئله مورد نظر بر روی سه کارت مینویسند. این کارت ها بین افراد جلسه مبادله میشوند. به طوری که هر فرد 5 بار سه ایده افراد دیگر را ملاحظه میکند و در ذیل آن ایده و نظر خود را میافزاید. ایدههای اظهار شده موجب برانگیختن ایدههای جدیدتر بهوسیله اعضای جلسه میشوند و زنجیرهای از افکار به وجود میآورند.
در روش دیگری که مشابه تکنیک گروه اسمی است، پاسخهای اعضای جلسه کتبا جمعآوری میشوند و مورد رای گیری مخفی قرار میگیرند و پاسخ ها براساس رای اعضا درجه بندی میشوند و بر روی راهحلهای ممتاز بار دیگر فکر و کنکاش جمعی به عمل میآید. در تمامی این گروهها از روشها چون اعضا بههنگام ارائه نظراتشان شناخته نمیشوند نوعی آرامش بر آنها حاکم است و بدون هراس از واکنشهای دیگران نسبت به خود، ایده هایشان را ابراز میکنند. همچنین در این روش ضایع گروه اندیشی بهحداقل ممکن کاهش مییابد و نظرات با استقلالی بیشتر ابراز میشوند.
الگو برداری از طبیعت
یكي از تكنيكهاي خلاقيت و نوآوري كه در ابداعات فني كاربرد گسترده و موفقي داشته، تكنيك تقليد و الگوبرداري از طبيعت است. ابداعاتي كه در زمينه علم ارتباطات و كنترل در دهههاي اخير شكل گرفته اند؛ برنامه ريزيهاي رايانه و موضوع هوش مصنوعي همه با الگوبرداري و تقليد از فعاليتهاي مغز آدمي انجام شده و روند فعاليتها به گونهاي است كه در آينده با ادامه اين كار فنون و ابزارهاي بديع و جديدي ساخته خواهد شد. بيوتكنولوژي و نانوتكنولوژي، از جمله علوم و فناوريهايي هستند كه بيشترين الگوبرداري را از طبيعت و فرايندهاي زيستي در توليد ابداعها و فنون براي توليد انواع محصولات و ارائه خدمات جديد عرصه هاي مختلف داشتهاند.
تفکر موازی
خلاقيت گريختن و پرهيز از موانعي است كه ذهن را شكل داده است و آدمي را به روشها و رويههايي گرفتار ساخته است. در مانعشكني (Blockbusting) فرد به شكستن اين موانع ترغيب ميشود تا به نظرات و مفاهيم نو دست يابد و بصيرتهاي تازهاي را حاصل كند. براي شكستن ذهنيتهاي پيشين و ورود به عرصههاي نوين تكنيكهاي چندي ابداع گرديده است، كه متداولترين آنها تفكر موازي (Lateral thinking) است. واضع اين شيوه ادوارد دوبونو (Edward de Bono) روش معمول تفكر را همانند حفر گودالي توصيف ميكند كه با افزايش اطلاعات فرد همان گودال را عميقتر ميسازد و از ديدن جاهاي ديگر براي حفر كردن باز ميماند در حالي كه تفكر موازي نگاه فرد را به نقاط جديد معطوف ميسازد و اطلاعات و تجربههاي جديد صرفا به انديشههاي قبلي افزوده نميشود، بلكه آنها را تغيير داده و الگو و ساختار جديدي را ايجاد ميكند.
يكي از راههاي تحقق تفكر موازي، ايجاد يك انديشه واسطه غيرممكن (Intermediate impossible) است اين انديشه موجب طيران فكر و ذهن شده و با تعديل آن ميتوان به انديشه نو و عملي دست يافت. فرضا شما بهعنوان مدير مراجعاني داريد كه بايد در مذاكره با آنها از افكار و مقاصدشان آگاه باشيد چه خوب بود اگر مغز اين افراد در محفظه اي شفاف قرار داشت و شما ميتوانستيد افكارآنها را بخوانيد. اين واسطهاي غير ممكن است و با تعديل آن شايد بتوانيد به روشي دست پيدا كنيد كه شما را از انديشههاي طرف مقابل آگاه سازد.
منبع: کتاب مدیریت عمومی دکتر الوانی
گزارش