بنگاه های تحقیقاتی، بازار ابزارهای مخصوص به خود را برای تعیین داده های فروش با پانل های خانگی و معرفی پانل اول، تعریف کردند.

مروری بر قسمت قبل...

داروخانه نیلسن در سال 1933، راندمان تبلیغات را با سیستم های اندازه گیری مخاطبان رادیو و تلویزیون و رفتارهای مصرف کنندگان با آزمایشهای میدانی (اولین بار توسط نیلسن در سال 1936 معرفی شد) توسعه دادند. این نظرسنجی ها اکنون می تواند حتی از طریق تلفن انجام شود که تعداد دسترسی خانواده ها به آنها را افزایش داده است.
درک مصرف کننده، حتی با پیشرفت رسانه های جمعی مانند افزایش هزینه های تبلیغاتی تلویزیون و رادیو و نیازهای مدیریت و کنترل بسیار مهم تر شد.
در سال 1958، BMS که تا آن زمان فقط P&G و چند شرکت بزرگ دیگر آن را تأسیس کرده بودند ، بیشتر نمایان شد و به عنوان راه حلی برای این نیازهای بازاریابی و سازمانی در نظر گرفته می‌شد. سیستم مدیریت محصول به عنوان یک ضرورت تکاملی که توسط افزایش پیچیدگی خطوط بازاریابی و برنامه های بازاریابی ایجاد شده است، رشد یافت.
در سال 1974 ، انجمن آگهی دهندگان ملی تخمین زد که 85 درصد از شرکتهای کالای بسته بندی شده در ایالات متحده (در واقع ، 93٪ از کسانی که هزینه تبلیغات سالانه آنها بیش از 10 میلیون دلار است) ، و 55٪ از تولید کنندگان کالاهای صنعتی، BMS را اجرا كرده بودند.
در ایالات متحده آمریکا ، BMS متعاقباً به شرکتهای تابعه در خارج از کشور منتقل شد. در واقع ، به عنوان یک فناوری مدیریت ، مدیریت محصول از ایالات متحده به اروپا، به ویژه از طریق شرکت های چند ملیتی، برای دیدار با محیط های رقابتی متغیر، صادر می شد.
در اواخر دهه 1960، 75 درصد از شرکتهای آلمان که دارای BMS بودند، زیرمجموعه های آمریکایی بودند و BMS هنوز یک نوآوری آمریکایی به حساب می آمد و نوعی "نارضایتی ملی گرایی" و ایجاد شک و تردید نسبت به علاقه خود برای کشوری با شرکتهای کوچکتر که خطوط تولید کمتری را مدیریت می کنند، ایجاد می کرد.
اوضاع به طور مشابه در سایر کشورهای اروپایی توسعه یافت و از این طریق ، BMS که در دنیای غربی بیشتر مورد استفاده قرار میگرفت به پایان رسید. در یک آگهی شغلی به صراحت آمده است که مدیران برندهای استخدام شده قبل از اعزام به خارج از کشور در دفتر مرکزی آموزش خواهند دید.
پاسخگویی بیشتر مدیران برند
تأثیر دیگر این بود که مدیران برند درمورد نتایج خود در ایجاد برند پاسخگوتر بودند. برای تحقق ارزش مالی بالقوه خود ، برندهای تجاری نیاز به سرمایه گذاری بالایی از قبیل هزینه های تبلیغاتی داشتند. بنابراین ، این دوره با حرفه ای شدن و استاندارد سازی عملکرد مدیر برند (جان و مارتین ، 1984) از طریق فرآیندهای رسمی و افزایش مسئولیت پذیری رسمی مشخص می شد. این تحول از طریق ظهور و گسترش محاسبات در بستر حرفه ای حاصل شد.
مدیران برند به تدریج از رایانه های شخصی و نرم افزار بخصوص صفحات گسترده استفاده می کردند.
تأثیرات در تکامل عملکرد مدیر برند دو برابر بود:
1) وظایف آنها شامل طیف گسترده ای از گزارشات بود، به حدی که عملکرد گاهی به حسابداری مدیریت تبدیل می شد.
2) آنها زمان بسیار بیشتری را صرف جمع آوری داده های بازار می کردند.

soli