اگر طرفین درک کنند که تنها در صورتی به شکل مناسبی به اهداف خود میرسند که طرف مقابل نیز به اهدافش برسد، این وابستگی میان اهداف باعث میشود که طرفین نسبت به اهداف یکدیگر، حساسیت بیشتری از خود نشان دهند و تعارضات را با همکاری هم مدیریت نمایند.
در مقابل اگر یکی از طرفین احساس کند که در صورتی میتواند به اهدافش برسد که طرف مقابل در رسیدن به اهداف خود ناکام باشد، رفتارهای تعارضی و رقابتی بالا خواهد رفت. از طرفی اهداف میتوانند مستقل از هم باشند و در این حالت میتوان از تعارض اجتناب کرد؛ در نتیجه درک طرفین از اهداف خود و طرف مقابل تعیینکنندهی ظرفیت مدیریت تعارض خواهد بود.
مدیریت موفق تعارض، بهصورت مشارکتی نیازمند قابلیتهای ذهنی، احساسی و ارتباطی برای به اشتراکگذاری اطلاعات برای مشارکت در ایجاد ارزش و بحث سازنده پیرامون تفاوتها است. تئوری آلمانی بیان میکند که ایجاد یک تعهد میان طرفین، جهت حل مسائل به شکل برد_برد توسط آنان، در هنگام بروز تعارض میتواند ارتباطات و راه حل هایی مناسب خلق کند؛ درحالیکه تمرکز بر رفتارهای رقابتی و حرکت به سمت اهداف فردی باعث تشدید تضاد، تحمیل راه حل ها و تیرگی روابط میشود.
گزارش