مدیریت تعارض (قسمت پنجم)

اگر طرفین درک کنند که تنها در صورتی به شکل مناسبی به اهداف خود می­رسند که طرف مقابل نیز به اهدافش برسد، این وابستگی میان اهداف باعث می­شود که طرفین نسبت به اهداف یکدیگر، حساسیت بیشتری از خود نشان دهند و تعارضات را با همکاری هم مدیریت نمایند.

در مقابل اگر یکی از طرفین احساس کند که در صورتی می‌تواند به اهدافش برسد که طرف مقابل در رسیدن به اهداف خود ناکام باشد، رفتارهای تعارضی و رقابتی بالا خواهد رفت. از طرفی اهداف می­توانند مستقل از هم باشند و در این حالت می­توان از تعارض اجتناب کرد؛ در نتیجه درک طرفین از اهداف خود و طرف مقابل تعیین‌کننده‌ی ظرفیت مدیریت تعارض خواهد بود.

مدیریت موفق تعارض، به‌صورت مشارکتی نیازمند قابلیت­های ذهنی، احساسی و ارتباطی برای به اشتراک­گذاری اطلاعات برای مشارکت در ایجاد ارزش و بحث سازنده پیرامون تفاوت­ها است. تئوری آلمانی بیان می­کند که ایجاد یک تعهد میان طرفین، جهت حل مسائل به شکل برد_برد توسط آنان، در هنگام بروز تعارض می­تواند ارتباطات و راه ­حل­ هایی مناسب خلق کند؛ درحالی‌که تمرکز بر رفتارهای رقابتی و حرکت به سمت اهداف فردی باعث تشدید تضاد، تحمیل راه­ حل­ ها و تیرگی روابط می­شود.

soli