تعریف استراتژی:
استراتژی بینش خاص به یک موضوع است. یا به تعریفی دیگر استراتژی یک برنامه همه جانبه که نقاط قوت سازمان را با عوامل و تغییرات محیط تطبیق میدهد و به گونهای طراحی میشود که سازمان از دستیابی به اهدافش اطمینان حاصل کند.
انواع استراتژی:
طبق تقسیمبندی مینتزبرگ استراتژیها به دو نوع به استراتژي انديشيده شده) پيش تدبيرانه) و استراتژي نوظهور )پديدارشونده) تقسیم میشوند. در زمانی که آینده قابل پیشبینی است، از رویکردهای متعارف استراتژی( پیش تدبیرانه) استفاده میشود. اما زمانی که آینده کاملا معلوم و قابل پیش بینی نباشد از رویکردهای مربوط به شرایط عدم قطعیت شامل استراتژیهای نوظهور( پدیدار شونده) و یادگیرنده استفاده میشود. استراتژیهای پدیدار شونده برآمده از فرصتها و تهدیدات محیطی است و استراتژیهای برآمده از عمل برآمده از اقدامات برنامهریزی نشده کارکنان در بخشهای مختلف سازمان است.
مانکریف(1999) معتقد است که استراتژی نهایی سازمان بیشتر پیشتدبیرانه و قابل پیشبینی است و بخش کمی شامل استراتژیهای نوظهور میباشد.
ضرورت استراتژیهای پدیدار شونده:
با توجه به شرایط پیچیده کنونی کشور ایران، شرایط تحریم، برجام و پسا برجام و با توجه به موقعیت منطقهای و جغرافیایی کشور، تصمیمگیری در شرایط عدم قطعیت نقش پر رنگتری یافته است و ضرورت شناخت استراتژیهای عدم قطعیت را افزایش داده است. از سویی دیگر با رشد مستمر اقتصادی اوضاع قابل اطمینان قبلی از بین رفت و نیاز روز افزون به لزوم آمادگي براي برخورد با تغييرات مداوم را توجیه کرد. امروزه فضای کسب و کار به گونهای تغییر یافته است که شرایط زیست محیطی و اجتماعی از همگسیختیهای فراوانی را به وجود آورده است که این از هم گسیختگیها میتواند برای یک کسب و کار تهدید و یا حتی فرصت محسوب شود. از هم گسیختگی در واقع به این معناست که باتوجه به تغییرات سریع بازار ارزش پیشنهادی محصول میتواند به سرعت از بین رفته و بی فایده قلمداد شود. در این شرایط برای بنگاههای کوچک این فرصت پیش میآید که بر مزیتهای رهبر غلبه کرده و با اتخاذ استراتژیهای به موقع و درست خود را در رقابت پیش بیندازند و حتی سازمان را از تغییر سریع مدل کسب و کارش ناتوان سازند. همچنین در بنگاههای بزرگتر با توجه به فراوانی بازار و مشتریان امکان تمرکز بر محصولات جدید و تطبیق با محیط را از دست میدهند. در شرایط کنونی استراتژیهای سنتی کارایی خود را از دست دادهاند و صنایع میکوشند از استراتژیهای نوظهور برای پیشبینی و تطبیق بیشتر با محیط استفاده کنند.
استراتژیهای پدیدار شونده:
سه دیدگاه کلی برای استراتژیهای پدیدار شونده وجود دارد مورد اول پیشرفت چشمگیر کشورهایی مثل چین، برزیل و ... در سالهای اخیر که به عنوان بازارهای نو ظهور شناخته میشوند و رشد اقتصادی این گونه کشورها باعث شده میلیونها نفر از فقر رهانیده شوند، بهرهوری درستی از نیروی انسانی گردد، بازار جدیدی برای طبقه متوسط جامعه به وجود آید و کشورهای فقیر بتوانند تولید ناخالص ملی خود را افزایش دهند.
برخی بازارهای نو ظهور را به عنوان رقبای نو ظهور میشناسند. به عنوان مثال بازار کشورهایی مثل چین، هند و روسیه میتوانند از بازار کشورهایی مثل ایالات متحده آمریکا، ژاپن و ... بیشتر شوند.
برخی هم معتقدند بازارهای تو ظهور تفاوت چندانی با بقیه بازارها ندارند جز اینکه دیرتر شروع به کار کردهاند ولی زودتر به منسه ظهور میرسند. در واقع پیش فرض اساسی ما در مورد این نوع بازارها این است که خریداران و فروشندگان قادر به ارتباط نزدیک نیستند یا به معنایی دیگر قادر به کنار هم قرار گرفتن نیستند. نکته جالب توجه در این نوع بازارها آن است که بازارهای نوظهوری که هرروز درحال افزایش هم هستند اغلب در کشورهای درحال توسعه اتفاق میفتد که از نظر اقتصادی فقیر محسوب میشوند ولی درحال حاضر درحال تولیدثروت هستند. وجود بازارهای نوظهور باعث به وجود آمدن فرصت برای اینگونه کشورها و تهدید برای کشورهای پیشرفته از نظر اقتصادی گردیده است. برای مثل کشور امارات متحده عربی بر اساس تولید ناخالص ملی جز کشورهای پیشرفته محسوب میشود در حالیکه بازار این کشور جز بازارهای نوظهور است.
انواع استراتژیهای پدیدارشونده:
استراتژی انطباقپذیری:
استراتژیهای انطباق پذیر با توجه به تغییرات محیط عملکردی را ارائه میدهند که بنگاهها می توانند با توجه به آن با سرعت زیاد و در مدت زمان کم خود را باشرایط تطبیق دهند و حتی با استفاده از این مزیتها زودتر از بقیه به تغییرات محیطی پاسخ مثبت میدهند و تغییرات شرایط را متوجه میشوند. در واقع امروزه مشکل بنگاهها نبود اطلاعات و دسترسی نداشتن به آنها نیست بلکه تشخیص به موقع گلوگاهها و واکنش مناسب به تغییرات اهمیت فراوان پیدا کردهاست. استفاده از تکنیکهای جدید داده کاوی میتواند ابزار مناسبی برای تشخیص این متغیرها باشد و میان دادههای به ظاهر بیربط ارتباط معناداری پیدا کند. مشکل سازمانهای بزرگ تعداد زیاد نیروی انسانی، ساختار سازمانی پیچیده و... است که توان انطباقپذیری سازمان را کاهش میدهد به همین علت در سازمانها واحدهای کوچکتری را تشکیل میدهد که هم تشکیل و هم انحدام آن آسان باشد و کل سازمان را درگیر نکند و تمایل به برون سپاری در این شرایط زیاد است زیرا هزینههای تغییر تکنولوژیک برای بنگاهها زیاد است.
استراتژی دیجیتال:
در دنیای امروزه رشد اقتصادی از طریق دنیای دیجیتال به دلیل سرعت بالای نشر اطلاعات و تغییرات و دگرگونیها به راحتی جایگزین بازارهای سنتی شده و میتواند آنها را از گردونه رقابت خارج کند. استراتژی دیجیتال مارکتینگ به معنای تعیین الویتها و اهداف یک شرکت برای حضور موثر در فضای آنلاین است. دیجیتال اعم از موبایل، وب سایت، رسانههای اجتماعی، ایمیل و... میباشد که لازم است که هر کسب و کار برای شروع فعالیت دیجیتالی خود مشخص کند در چه حوزهای نیاز است شروع به کار کند. در واقع استراتژی دیجیتالی کارایی فعلی سازمان رانشان میدهد و نشاندهنده آن است که کسب و کار مورد بررسی در کدام حوزه منافع بیشتری دارد و پیشنهادات لازم را برای برنامه کوتاهمدت و بلندمدت ارائه می کند. با استفاده از استراتژی دیجیتال میتوان بازار بزرگتری را هدف قرار داد و برنامههایی مانند فروشگاههای اینترنتی و شبکههای اجتماعی بستر مناسبی را برای رشد بنگاههای کوچک و بزرگ به وجود آورده است.
گزارش