جرأت کنفرانس دادن را ندارم ؛در جلسات موقع سخن گفتن استرس میگیرم واحساس مى‏کنم آن‏گونه که باید بر سخن گفتن مسلط نیستم و نمى‏توانم آنچه را که مى‏دانم بر زبان آورم. در ضمن اگر کسى هنگام سخن گفتن انتقاد کرد، چگونه باید برخورد کنم؟؟؟

 

راه حل این مشکل پیش من است!!

پیوند همیشگی پاسخ یکى از علل نداشتن جرأت براى ارائه کنفرانس یا سخنرانى، نداشتن اعتماد به نفس کافى است. اگر بتوانید قبل از شروع کار، اراده و اعتماد به نفس خود را تقویت کنید و به خود تلقین کنید که قادر بر انجام این کار هستید، مشکل شما تا حد زیادى حل مى‏شود. علاوه بر این، در اینجا به بعضى از راه‏کارهایى دیگر براى برطرف شدن این مشکل اشاره مى‏شود. اما قبل از آن توجه به مقدمه‏اى در این باره بایسته است:
اضطراب و ترس از شرکت در برنامه‏هاى جمعى، علل زیادى دارد. یکى از آنها داشتن افکار منفى است و چون زیر بناى احساسات انسان افکار او است، اگر این افکار منفى باشد، احساسات او نیز منفى و تخریب گر خواهد بود. اگر بتوانید افکار منفى را تبدیل به افکار مثبت کنید، ترس شما از بین مى‏رود. چند نمونه از افکار منفى که منجر به ترس از سخن گفتن در حضور جمع مى‏شود عبارت است از:
«
اگر من صحبت کنم، مى‏ترسم عصبى و مضطرب شوم و نتوانم نظراتم را به روشنى بیان کنم»؛ «من نباید مضطرب شوم»، «اگر نتوانم درست صحبت کنم، همه مرا مورد تمسخر قرار مى‏دهند»؛ «این اتفاق نشان مى‏دهد من آدم بى‏عرضه و حقیرى هستم» و... .
اگر شما بتوانید این افکار منفى را تبدیل به افکار مثبت کنید، یقیناً مشکلتان حل خواهد شد؛ یعنى، به جاى اینها این گونه فکر کنید: «اگر من صحبت کنم ممکن است ابتدا عصبى و مضطرب شوم، اما این طبیعى است، وقتى شروع کردم، آرامش بیشترى پیدا مى‏کنم. من بزرگترین جلسه گردان و سخنران دنیا نیستم، اما مى‏توانم نقطه نظرهایم را ارائه دهم». «هیجان داشتن اشکال ندارد؛ همه ما در این موقع چنین احساسى پیدا مى‏کنیم».
اینکه چرا باید این طور فکر کنیم، به این دلیل است که ما اگر در مقابل اضطراب خود مقاومت کنیم، وضع بدتر مى‏شود. پس باید آن را بپذیریم؛ ولى بزرگ نمایى نکنیم.
در مورد این فکر منفى - که ممکن است شما را مسخره کنند - به خود بگویید: «لازم نیست همه مردم دنیا مرا قبول داشته باشند، زیرا من هرگز انسان کاملى نیستم؛ پس طبیعى است که مورد تمسخر عده‏اى باشم».
در مورد این فکر منفى - که آدم بى‏عرضه و حقیرى هستید - به خود بگویید: «هیچ رابطه‏اى بین خوب حرف زدن در جمع و اینکه من یک انسان حقیر و بى‏ارزش و بى‏عرضه باشم، وجود ندارد. این فرض غلط است که اگر عده‏اى مرا قبول ندارند و حقیر مى‏پندارند؛ همه مردم مرا حقیر بپندارند و هیچ کس مرا دوست نداشته باشد».
بنابراین ما مى‏توانیم با اصلاح افکار منفى خود، بسیارى از احساسات نادرستمان را - که برخاسته از این افکار منفى است - از بین ببریم.
حال با توجه به این مقدمه، نکات زیر - براى تقویت روحیه‏تان به هنگام حضور در جمع دوستان و آشنایان یا براى ارائه کنفرانس - پیشنهاد مى‏شود:
هنگام برخورد با کسى که از شما انتقاد مى‏کند، بهترین و مناسب‏ترین شیوه را انتخاب کنید و کارى کنید که انتقاد او از حالت خصمانه، به حالتى دوستانه تبدیل شود. شما با این کار، هم انتقاد او را سازنده مى‏کنید هم او را خلع سلاح مى‏نمایید و از اضطراب خود نیز مى‏کاهید.
براى این کار لازم است هیچ عکس‏العمل متضاد و پرخاشگرانه‏اى بروز ندهید و اگر انتقادهاى او، داراى نکته مثبتى است، آن را بپذیرید.
در اینجا با چند مثال مطلب را بیشتر توضیح مى‏دهیم:
فرض کنید سر قرار حاضر نشدید، دوستتان در مقام انتقاد از شما مى‏گوید: «همیشه دیر مى‏کنى. از انتظار کشیدن خسته شده‏ام»؛ شما در پاسخ بگویید: «بله حقیقت دارد. دیر کردم و حق دارى عصبانى شوى». با این پاسخ، هم دوستتان احساس مى‏کند کسى به حرفش گوش داده و مورد احترام قرار گرفته است و هم از شدت ناراحتى او کاسته مى‏شود. اما اگر حالت تدافعى بگیرید و عذر و بهانه بیاورید، او را عصبانى‏تر مى‏کنید.
مثال دیگر:
براى تهیه یک گزارش یا مقاله، زحمت زیادى کشیده‏اید؛ ولى استاد یا همکلاسى‏تان، به شما مى‏گوید: «گزارش (یا مقاله) بسیار بدى نوشته‏اى؛ حواست کجا بود؟! آیا هنگام نوشتن خیالاتى شده بودى؟» شما مى‏توانید بگویید: «مثل اینکه نکته مهمى را فراموش کرده‏ام. البته وقت زیادى صرف تهیه این گزارش کرده‏ام. ممکن است نظر خود را بیشتر توضیح دهید؟» این طرز برخورد، از شدت عصبانیت استادتان مى‏کاهد و به احتمال زیاد، بهتر با شما گفت و گو مى‏کند و راهنمایى مفیدترى به شما ارائه مى‏دهد.
مثال دیگر:
فرض کنید لباس تازه‏اى خریده‏اید و همه از آن تعریف مى‏کنند؛ ولى در این میان کسى به شما مى‏گوید: «این پیراهن سبز روى تن تو گریه مى‏کند»؛ شما براى خلع سلاح کردن او بگویید: «ممکن است لباس سبز به تن من نیاید، به نظر شما چه رنگى بیشتر به من مى‏آید؟»
شما با این پاسخ هم انتقاد او را محترمانه پاسخ داده‏اید و از این بابت رنجشى در دلتان ایجاد نشده و هم مانع این شده‏اید که به بحث بى‏فایده‏اى درباره رنگ لباس کشیده شوید.
مثال دیگر:
فرض کنید کمى اضافه وزن دارید و دوستتان مى‏گوید: «آدم پرخور و چاقى هستى. اختیار غذا خوردنت را ندارى»؛ در پاسخ مى‏توانید بگویید: «بله حق با شماست؛ باید از وزنم کم کنم. بهتر است غذا خوردنم را کنترل کنم».
بنابراین در مواجه شدن با انتقادهاى دیگران، سه راه وجود دارد:
1.
ناراحت شوید و واکنش تدافعى از خود نشان دهید.
2.
خود خورى کنید و با ناراحتى سکوت نمایید.
3.
به روش‏هایى که در بالا گفته شد؛ (یعنى پیدا کردن نکته مثبت در انتقاد او و پذیرش آن و توضیح خواستن بیشتر درباره سخنانش). در این صورت بکوشید او را خلع سلاح کنید و از حالت تهاجمى، به حالت سازنده تبدیلش کنید.
به نظر ما روشى که هم شما را راضى مى‏کند و هم فرد منتقد را قانع مى‏سازد و او را آماده مى‏کند که به سخن شما گوش دهد و به شما احترام گذارد، روش سوم است. در حالى که روش اول و دوم به عمق اختلاف و ناراحتى مى‏افزاید و مشکلى را هم حل نمى‏کند.

soli